۳ نتیجه برای محمدپناه اردکان
عذرا محمدپناه اردکان، فرزانه باکفایت، رویا شفیع زاده،
دوره ۷، شماره ۱ - ( پاییز ۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: کیفیت فرزندپروری یک عامل عمدهای در رشد و تکامل کودکان است در این میان خویشتنداری و پرورش آن در کودکی از اهمیت ویژهای برخوردار است به همین دلیل والدین به خصوص مادران باید در این زمینه آموزش ببینند. این مطالعه با هدف اثر بخشی آموزش فرزندپروری مثبتنگر در راستای شکلگیری خویشتنداری در فرزندان و تأثیر آن برخودکارآمدی مادران کودکان دبستانی صورت گرفته است.
روش: روش تحقیق نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. نمونه تحقیق شامل۳۰ نفر از مادران کودکان دوره دبستانی (مدارس ابتدایی دوره دوم) استان یزد در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ است، که بر اساس ویژگیهایی چون سن و جنسیت همتا شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. هر دو گروه در مرحله پیش آزمون، پرسشنامههای خودکارآمدی والدگری و خودکنترلی ادراک شده کودکان را تکمیل کردند. اعضا گروه آزمایش به مدت ۳ هفته، در جلسات برنامه آموزشی فرزندپروروی در راستای شکل گیری خویشتنداری با رویکرد روانشناسی مثبتنگر قرار گرفتند و در نهایت بعد از اجرای مداخله، هر دو پرسشنامه توسط دو گروه آزمایش و کنترل به عنوان پس آزمون اجرا گردید.
یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کواریانس تک متغیری نشان میدهد که مقدار F (۰/۱۶= P، ۲/۴۴=۲۷ و ۱ F) برای اثر متغیر مستقل (گروه) بر نمره خویشتنداری به لحاظ آماری معنادار نبوده است. یعنی آموزش اصول فرزندپروری با رویکرد روانشناسی مثبتنگر، خویشتنداری فرزندان را بهبود نمیبخشد اما نتایج آزمون تحلیل کواریانس تک متغیری نشان میدهد که مقدارF (۰/۰۰۰۲= P، ۳۵/۳۱=۲۷ و ۱ F) برای اثر متغیر مستقل (گروه) بر نمره خودکارآمدی والدگری والدین به لحاظ آماری معنادار بوده است.
نتیجه گیری: آموزش اصول فرزندپروری با رویکرد روانشناسی مثبت نگر، خودکارآمدی والدگری والدین کودکان دبستانی را بهبود میبخشد، بنابراین روانشناسی مثبتنگر روش بسیار موثری برای افزایش خودکارآمدی والد محسوب میشود و میتوان آن را به کار برد.
پگاه تقوی، عذرا محمدپناه اردکان، آزاده چوبفروش زاده،
دوره ۸، شماره ۴ - ( تابستان ۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: هوش اخلاقی یکی از عوامل تاثیرگذار در تربیت کودک است که میتواند رشد فردی و اجتماعی او را تحت تاثیر قرار دهد. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بر رفتار نوعدوستی و پرخاشگری کودکان زیر ۷ سال انجام شد.
روش: این پژوهش از نوع مطالعات نیمه تجربی بود که در آن از طرح پیش آزمون _پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش را تمامی کودکان ۴ تا ۷ سال استان یزد در سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ تشکیل دادند، که تعداد ۳۰ کودک به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و گواه گمارش شدند. برنامه مداخلهای شامل هفت جلسه ۳۰ دقیقهای آموزش هوش اخلاقی بود که به کودکان گروه مداخله ارائه شد. ابزار جمعآوری دادهها شامل دو پرسشنامه پرخاشگری در کودکان پیشدبستانی واحدی و همکاران(۱۳۸۷) و تواناییها و مشکلات گودمن و همکاران(۱۹۹۷) بود. برای شرکتکنندگان هر دو گروه، قبل و بعد از اجرای مداخله و همچنین بعد از سه هفته از انجام مطالعه(مرحله پیگیری)، این پرسشنامهها تکمیل شد. در نهایت، دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شد.
نتایج: پس از انجام مداخله، بین نمرات در گروه مداخله و کنترل پس از مداخله و همچنین پس از گذشت سه هفته از مداخله (مرحله پیگیری(، تفاوت معناداری وجود داشت. پرخاشگری در کودکان کاهش پیدا کرده بود (۰/۰۰۱>P) و رفتار نوعدوستی در کودکان افزایش پیدا کرده بود (۰/۰۵>P).
نتیجه گیری: آموزش مولفههای هوش اخلاقی بر بهبود پرخاشگری و نوعدوستی کودکان زیر ۷ سال موثر است و میتوان برای بهبود پرخاشگری و نوعدوستی کودکان زیر ۷ سال از آموزش هوش اخلاقی استفاده کرد.
فهیمه پیامی، عذرا محمدپناه اردکان، یاسر رضاپور میرصالح، فهیمه جباری،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( زمستان ۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: کاهش رفتارهای منفی کودکان تحت تأثیر شیوه تربیت و برخورد والدین قرار دارد. لذا این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش والدینی گروهمحور بر کاهش رفتارهای منفی کودکان ۶ تا ۸سال انجام شد.
روش :این مطالعه با رویکردکمّی و به روش نیمهآزمایشی و با بهکارگیری طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه گواه انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش متشکل از مادران کودکان ۶ تا ۸سال در شهر اردکان در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۲ بود که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس، ۳۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه ۱۵ نفری (آزمایش و کنترل) جایگزین شدند. شرکتکنندگان به پرسشنامه استاندارد فرم والدین مشکلات رفتاری کودکان شهیم و یوسفی (۱۳۷۸) پاسخ دادند. سپس، پروتکل آموزش والدینی گروهمحور نیز در طی ۸ جلسه ۵/۱ ساعته به گروه آزمایش آموزش داده شد در حالی که اعضای گروه گواه هیچگونه مداخلهای را دریافت نکردند. در پایان نیز دادههای پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS-۲۶ و آزمون تحلیل کوواریانس، تحلیل شدند.
نتایج: نتایج نشان داد که آموزش والدینی گروهمحور بر اساس تعامل زمان و عضویت گروهی، بر کاهش رفتارهای منفی کودکان ۶ تا ۸ سال شامل نقصتوجه (۰/۰۰۱P= ،۱۱۱/۰۳F=)، ترس (۰/۰۰۱P= ،۲۰/۷۱F=)، پرخاشگری (۰/۰۰۱P= ،۱۲۰/۹۰F=) و بهبود رفتار اجتماعی (۰/۰۰۹P= ،۶/۵۹F=) تأثیر معناداری داشته است.
نتیجه گیری: بنابراین نتیجه میگیریم که آموزش والدینی گروهمحور برکاهش رفتارهای منفی کودکان ۶ تا ۸سال، میتواند گزینه مناسبی برای کاهش رفتارهای منفی کودکان ۶ تا ۸سال باشد. لذا برگزاری جلسات اولیاء و مربیان با این محتوا، در مدارس ضروری است تا این مهارتها به والدین آموزش داده شود.