[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات زیر چاپ::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
آموزش پرستاری
AWT IMAGE
..
روان پرستاری
AWT IMAGE
..
مدیریت ارتقای سلامت
AWT IMAGE
..
سامانه جامع رسانه ها
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۴ نتیجه برای نعمتی

- نجمه زارع، مریم روانی پور، مسعود بحرینی، نیلوفر معتمد، حمید نعمتی،
دوره ۳، شماره ۱ - ( پاییز ۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: فلج مغزی شایع‌ترین ناتوانی حرکتی مزمن در کودکان است که می‌تواند تاثیر منفی بر سلامت معنوی مادران به عنوان مراقبت دهندگان اصلی داشته باشد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر الگوی توانمندسازی خود مدیریتی بر سلامت معنوی مادران دارای فرزند فلج مغزی انجام گرفت.

روش: در این مطالعه کارآزمایی بالینی شاهد دار تصادفی ۷۲  نفر از مادران دارای کودک فلج مغزی از مراکز درمانی و بهزیستی در شهرهای بوشهر و شیراز انتخاب شدند. تخصیص نمونه ها به دو گروه مداخله و کنترل به صورت تصادفی انجام شد. برای جمع آوری اطلاعات  از پرسش نامه ی روا و پایای سلامت معنوی استفاده گردید(SWBS).  پس آزمون یک  ماه نیم بعد از پیش آزمون در گروه کنترل و یک ماه و نیم پس از مداخله توانمند سازی خود مدیریتی در گروه مداخله انجام شد.

یافته ها: آزمون آماری کای دو نشان داد اطلاعات دموگرافیک دو گروه از لحاظ آماری تفاوت معناداری نداشتند (p>۰/۰۵). نتایج نشان داد نمرات قبل و بعد از مداخله در بعد وجودی  پرسش نامه سلامت معنوی در دو گروه مداخله و کنترل از لحاظ آماری معنادار بود. اما در حیطه معنوی مذهبی و نمره کل پرسش نامه سلامت معنوی تفاوت آماری معناداری قبل و بعد از مداخله در گروه مداخله مشاهده نگردید.

نتیجه گیری:  با استفاده از الگوی توانمند سازی خود مدیریتی سلامت معنوی به ویژه در بعد وجودی در مادران افزایش می یابد. به نظر می رسد اجرای برنامه های توانمند سازی برای این مادران می تواند باعث بهبود سلامت معنوی و در مجموع کیفیت زندگی آنها و خانواده شان شود.


 

پروین عباسی، محسن رضایی، پریسا حیدری شرف، رقیه نصرتی، مهشید نعمتی، فاطمه دهقان،
دوره ۵، شماره ۴ - ( تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده

مقدمه: نارساخوانی به ناتوانی های کودکان در خواندن اطلاق می شود. غالب روان شناسان بدون اینکه بخواهند علت خاصی را برای نارساخوانی تعیین نمایند،  نارساخوانی را صرفأ نشانه ای از وجود یک اختلال ویژه در فرآیند آموزش خواندن می دانند، که عامل مهمی در پایین بودن میزان اعتماد به نفس و حمایت اجتماعی و افزایش اضطراب اجتماعی در این کودکان است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه عزت نفس با حمایت و اضطراب اجتماعی درکودکان نارساخوان کرمانشاه در سال تحصیلی ۱۳۹۷-۱۳۹۶ انجام شد.
روش: در پژوهش حاضر از طرح توصیفی-تحلیلی استفاده شد. جامعه آماری آن را تمامی دانش آموزان نارساخوان که در سال تحصیلی ۱۳۹۷-۱۳۹۶ در مراکز اختلالات یادگیری شهر کرمانشاه پرونده داشتند تشکیل می دادند. حجم نمونه از طریق فرمول Cramer و میزان خطای ۵ درصد و با اطمینان ۹۵ درصد ۱۴۰ نفر به دست آمد که با توجه به در نظر گرفتن ریزش، تعداد ۱۱۶ نفر مد نظر قرار داده شد که به صورت تصادفی خوشه ای از میان کودکان نارساخوان در مرکز اختلالات یادگیری شماره ۲ شهر کرمانشاه که جمعا ۳۰۰ نفر بودند انتخاب گردید. جهت بررسی میزان عزت نفس این کودکان از آزمون عزت نفس کوپر اسمیت، پرسشنامه حمایت اجتماعی واضطراب اجتماعی لیبویتس(LSAS-SR) استفاده شد.
یافته ها: بین حمایت و اضطراب اجتماعی با عزت نفس و مقیاس های آن رابطه معناداری وجود دارد و تمامی مقیاس ها در سطح ۰/۰۰۱<۰ P معنادار هستند.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه عزت نفس و میزان حمایت و اضطراب اجتماعی در این کودکان پایین تر از نرمال بود، بنابراین با آموزش ارتقای عزت نفس و بهبود حمایت و اضطراب اجتماعی به این کودکان می توان این ظرفیت ها را در آنان ارتقا بخشید.

حمید نعمتی، پریسا کشانی، سحر فصحتی، سرور اینالو، پگاه کتیبه، طیبه ظهرابی، زهره خدامرادی،
دوره ۶، شماره ۲ - ( زمستان ۱۳۹۸ )
چکیده

مقدمه: رژیم کتوژنیک روشی درمانی است که برای بیماران مبتلا به صرع که به درمان دارویی پاسخ نداده اند توصیه می شود. مطالعه حاضر به منظور ارزیابی وضعیت کودکان مبتلا به صرع مقاوم به درمان تحت رژیم کتوژنیک مراجعه کننده به مراکز درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز طراحی شده است.
روش: این مطالعه یک ارزیابی آینده نگر چند مرکزی از اعمال مداخله بالینی بر ۶۱ کودک مبتلا به صرع مقاوم به درمان بود. شرکت کنندگان به صورت نمونه گیری آسان وارد مطالعه شدند. بر اساس سن بیمار و تشخیص متخصص تغذیه، هر فرد با یکی از انواع رژیم کتوژنیک برای مدت یک سال تحت درمان و پیگیری قرار گرفت. بیماران از نظر جنسیت، سن، وزن، تحصیلات مادر، مدت و نوع تشنج، دارو های مصرفی، سابقه عمل جراحی، وضعیت تکاملی و شناختی، بروز عوارض در آغاز و حین اجرای رژیم کتوژنیک، احساس رضایت والدین از تاثیر گذاری رژیم، مدت اجرای رژیم و علل قطع رژیم بررسی شدند. در نهایت، داده های حاصل با استفاده از روش های آمار توصیفی آنالیز گردیدند.
یافته ها: بیش از ۷۳ درصد والدین از تاثیرات اعمال شده توسط رژیم کتوژنیک بر بهبود صرع مقاوم به درمان در کودکشان راضی بودند. به علاوه، پیروی از این رژیم منجر به بهبود وضعیت شناختی در ۶/۴۲ درصد موارد و کاهش دارو های ضد تشنج در ۱/۱۸ درصد موارد گردید. حدود ۴۰ درصد از شرکت کنندگان چه در ابتدا و چه در حین اجرای رژیم کتوژنیک هیچ گونه عارضه نامطلوبی را تجربه نکردند. در سایرین، احساس بیحالی در آغاز پیروی از رژیم و مشکل یبوست در حین پیروی از رژیم شایع ترین عوارض نامطلوب مشاهده شده بودند. تنها ۷/۱۹ درصد بیماران رژیم کتوژنیک را برای مدت ۱۲-۶ ماه ادامه دادند. علت عمده قطع زود هنگام این رژیم عدم همکاری مادر یا کودک به دلیل سختی اجرا و طعم ناخوشایند گزارش گردید.
نتیجه گیری: سختی رژیم کتوژنیک مانع از ادامه دادن رژیم در این بیماران علیرغم نتایج موثر آن می شود. نیاز به اعمال راهکارهایی جهت بهبود پذیرش و پیروی از این رژیم در منطقه مورد بررسی را مطرح می نمایند.

ایرج همرنگ گبلو، علی قره داغی، شهروز نعمتی،
دوره ۶، شماره ۳ - ( بهار ۱۳۹۹ )
چکیده

مقدمه: کودکان­ به دلائل مختلف همواره جزءآسیب‌پذیرترین اقشار جامعه هستند و برای محافظت از خود به­ کمک بزرگسالان از جمله والدین خود­ نیاز دارند که در صورت ناشایستگی ­والدین، مسائلی ازجمله­ کودک‌آزاری­ توسط ­آن­ها رخ خواهد داد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی دیدگاه­ های والدین در باب مصادیق کودک­ آزاری انجام یافت.
روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده و مشارکت­ کنندگان از میان والدینی که فرزندان آن­ها در مدارس ابتدایی شهر تبریز در سال تحصیلی ۹۷-۹۶ مشغول تحصیل بودند انتخاب شدند و با ۳۱ نفر از آن­ها مصاحبه انجام گرفت. روش اصلی جمع آوری داده­ها، مصاحبه­ های نیمه­ ساختارمند با سؤالات باز بود و داده­ها با روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی تحلیل شدند. صحّت و اعتبار مطالعه حاضر ریشه در چهار محور « باورپذیری، انتقال‌پذیری، تصدیق پذیری و اطمینان‌پذیری» داشت.
یافته ­ها: یافته­ های حاصل شده در قالب سه مقوله اصلی شامل مفهوم کودک­ آزاری، دامنه کودک­ آزاری و کمبودهای کودک­ آزاری بودند.
نتیجه­ گیری: دامنه آگاهی والدین مشارکت­ کننده، در رابطه با سه مفهوم جسمانی، عاطفی و غفلت کودک آزاری خوب بود امّا دیدگاه آن­ها در رابطه با کودک­ آزاری جنسی محدود بود و بیش­تر روی جنبه­ های شناخته شده آن متمرکز می­شد. تأکید آن­ها روی مرتفع کردن مشکلات اقتصادی و اجتماعی و راهکارهایی جهت افزایش محبت در خانواده­ ها بیانگر عمق توجه آن­ها به ریشه­ های این معضل جهت پیشگیری و کنترل آن بود.  افزون براین ­ها، ضریب آسیب­ پذیری کودکان در جامعه فعلی افزایش یافته است و به ویژه کودک­ آزاری جنسی حسّاسیت بیش­تری را تولید کرده است لذا؛ لزوم آگاه‌سازی والدین از کودک­ آزاری برای ممانعت و پیشگیری از آن بیش‌ازپیش احساس می­شود در این راستا؛ نقش مراجع آموزشی از قبیل مدارس و رسانه ­ها بسیار مهم بوده و ضرورت دارد تا برنامه ­های آموزشی لازم را برای والدین و کودکان در این حیطه تدارک ببینند.


صفحه 1 از 1     

نشریه پرستاری کودکان و نوزادان Journal of Pediatric Nursing
Persian site map - English site map - Created in 0.07 seconds with 36 queries by YEKTAWEB 4714