[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات زیر چاپ::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
آموزش پرستاری
AWT IMAGE
..
روان پرستاری
AWT IMAGE
..
مدیریت ارتقای سلامت
AWT IMAGE
..
سامانه جامع رسانه ها
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۶ نتیجه برای والدگری

سوسن رحیمی، سید امیر امین یزدی، غلامعلی افروز،
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۱۲-۱۳۹۹ )
چکیده

مقدمه: اختلالات عصب‌تحولی، طیف گسترده‌ای از مسائل و مشکلات را برای کودک به وجود می‌آورند که به صورتی مستقیم و غیرمستقیم، زمینه ساز کاهش کیفیت زندگی خانواده می‌گردد. با در نظر داشتن اینکه مادران بیشترین مسئولیت در رشد و پروش کودک را بر عهده دارد، این مطالعه با هدف مقایسه کارکرد تحولی خانواده، ویژگی‌های شخصیتی و استرس والدگری مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با مادران کودکان دارای رشد بهنجار انجام گرفت.
روش‌: این مطالعه توصیفی از نوع علی‌مقایسه‌ای بود که در آن ۵۰ نفر از مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با ۵۰ نفر از مادران دارای کودک رشد بهنجار که به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شده بودند. سپس پرسشنامه‌های سنجش کارکرد تحولی خانواده، پرسشنامه پنج عاملی شخصیت (NEO-FFI)، شاخص استرس والدگری ((PSI-SF تکمیل شدند.
 
یافته‌ها: بین دو گروه مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و عادی در مقیاس کارکرد تحولی خانواده، ویژگی‌های شخصیتی و استرس والدگری (۰/۰۰۱=P) تفاوت معنی‌دار بوده و کارکرد تحولی مادران کودکان عادی به میزان معناداری بالاتر از گروه مادران دارای فرزند اوتیسم بود. همچنین استرس والدگری و میزان روان‌رنجورخویی مادران کودکان اوتیسم بالاتر از روان رنجورخویی مادران کودکان عادی (۰/۰۰۱=P) بدست آمده و میانگین برون گرایی مادران کودکان عادی نیز بالاتر از میانگین برون گرایی مادران کودکان اوتیسم (۰/۰۰۱=P) بدست آمد.
نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که مراقبت از کودک مبتلا به اوتیسم بر کارکردهای روانی همچون تحول خانواده، ویژگی‌های شخصیتی و استرس والدگری در خانواده فرد مبتلا تأثیر داشته و توجه جدی به خانواده این گروه از افراد را می‌طلبد.

عذرا محمدپناه اردکان، فرزانه باکفایت، رویا شفیع زاده،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده

مقدمه: کیفیت فرزندپروری یک عامل عمده­ای در رشد و تکامل کودکان است در این میان خویشتن‌داری و پرورش آن در کودکی از اهمیت ویژه­ای برخوردار است به همین دلیل والدین به خصوص مادران باید در این زمینه آموزش‌ ببینند. این مطالعه با هدف اثر بخشی آموزش فرزندپروری مثبت‌نگر در راستای شکل­گیری خویشتن‌داری در فرزندان و تأثیر آن برخودکارآمدی مادران کودکان دبستانی صورت گرفته است.
روش: روش تحقیق نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. نمونه تحقیق شامل۳۰ نفر از مادران کودکان دوره دبستانی (مدارس ابتدایی دوره دوم) استان یزد در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ است، که بر اساس ویژگی­هایی چون سن و جنسیت همتا شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. هر دو گروه در مرحله پیش آزمون، پرسشنامه‌های خودکارآمدی والدگری و خودکنترلی ادراک شده کودکان را تکمیل کردند. اعضا گروه آزمایش به مدت ۳ هفته، در جلسات برنامه آموزشی فرزندپروروی در راستای شکل­ گیری خویشتن‌داری با رویکرد روانشناسی مثبت‌نگر قرار گرفتند و در نهایت بعد از اجرای مداخله، هر دو پرسشنامه توسط دو گروه آزمایش و کنترل به عنوان پس آزمون اجرا گردید.
یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کواریانس تک متغیری نشان می‌دهد که مقدار F (۰/۱۶= P، ۲/۴۴=۲۷ و ۱ F) برای اثر متغیر مستقل (گروه) بر نمره خویشتن‌داری به لحاظ آماری معنادار نبوده است. یعنی آموزش اصول فرزندپروری با رویکرد روانشناسی مثبت‌نگر، خویشتنداری فرزندان را بهبود نمی‌بخشد اما نتایج آزمون تحلیل کواریانس تک متغیری نشان می‌دهد که مقدارF (۰/۰۰۰۲= P، ۳۵/۳۱=۲۷ و ۱ F) برای اثر متغیر مستقل (گروه) بر نمره خودکارآمدی والدگری والدین به لحاظ آماری معنادار بوده است.
نتیجه گیری: آموزش اصول فرزندپروری با رویکرد روانشناسی مثبت­ نگر، خودکارآمدی والدگری والدین کودکان دبستانی را بهبود می‌بخشد، بنابراین روانشناسی مثبت‌نگر روش بسیار موثری برای افزایش خودکارآمدی والد محسوب می‌شود و می‌توان آن را به کار برد.

مهرسا کریم زاده، آناهیتا خدابخشی کولایی، حسین داوودی، حسن حیدری،
دوره ۷، شماره ۳ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه : مشکلات رفتاری کودکان به‌عنوان رفتارهای مقابله‏ای و برون نمود توصیف می‏شوند و غالباً متوجه دیگران از جمله؛ مادر به عنوان مراقب اصلی هستند تا خود کودک. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش الگوی والدگری مثبت بر خودکارآمدی ، ناگویی هیجانی و بار روانی مادران کودکان با مشکلات رفتاری انجام شد.
روش  : روش این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش ‏آزمون و پس ‏آزمون با گروه کنترل نابرابر بود. جامعه پژوهش مادران کودکان با اختلالات مشکلات رفتاری شهر الیگودرز در نیمه اول سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸بودند که از میان انها مادران  ۳۰ دانش آموز با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند (هرگروه ۱۵نفر). گروه ازمایش ۱۲جلسه ۹۰دقیقه ای آموزش والدگری مبتنی بر روان شناسی مثبت را دریافت کردند و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های خودکارآمدی والدینی دومکا (۱۹۹۶)، ناگویی هیجانی تورنتو (۱۹۹۴)، مقیاس بار روانی پای وکویر (۱۹۸۴) و مقیاس مشکلات رفتاری کودکان کانرز(۱۹۹۸) ـ فرم والدین بودند. داده‏ها در این بخش با روش تحلیل واریانس آمیخته ، آزمون شاپیروویلک ، آزمون ماچلی و آزمون لوین باکمک نرم‏افزار SPSS  نسخه ۲۲ تجزیه‌وتحلیل شدند.
یافته ها : یافته ها نشان دادکه در مرحله پس آزمون بین آنها از نظر هرسه متغیر خودکارآمدی ، ناگویی هیجانی و بار روانی تفاوت معنی داری وجود داشت . به عبارت دیگر،آموزش برنامه والدگری مثبت باعث افزایش خودکارآمدی و p<۰/۰۵)  ۱۱/۶ F=)کاهش ناگویی هیجان,p<۰/۰۵).  ۲۳/۱۶=)و کاهش بار روانی(F=۸/۰۱, P<۰,۰۵)در مادران کودکان با مشکلات رفتاری شد.
نتیجه گیری : برنامه والدگری مبتنی بر روان شناسی مثبت با تاکید بر جنبه های روان شناسی مثبت از جمله؛ ارتقای عزت نفس، خودکارآمدی و تقویت جنبه های مثبت در زندگی می تواند به مادرانی که فرزندان دارای مشکلات رفتاری هستند کمک کند.

مهسا آقایی ملک آبادی، آناهیتا خدابخشی کولایی، فرشته افکاری،
دوره ۸، شماره ۱ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

مقدمه:قلدری کودکان یکی از اشکال خشونت مورد توجه نهادهای ملی و بین المللی بوده است.رفتارهای برونی شده کودک در کاهش احساس شایستگی مادر موثر است. احساس شایستگی تاثیر زیادی بر کیفیت رفتار والد و کودک دارد. این مطالعه با هدف تعیین تفاوت اثربخشی دو برنامه والدگری حمایتی و مربیگری رفتار بر شایستگی والدینی مادران با کودک پسر قلدر طراحی شد.
روش: این مطالعه از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. نمونه گیری به روش در دسترس و داوطلبانه با جایگزینی تصادفی در گروه ها در ۳گروه انجام شد. در نهایت۶۰ مادری که فرزند پسر ۸ تا ۱۰ سال آنها نمرات بالا در مقیاس قلدری مقیاس ایلی نویز کسب کردند در سال ۱۳۹۹ و در تهران برای پژوهش انتخاب شدند. سه گروه۲۰نفره بصورت تصادفی در دو گروه مداخله و دیگری در گروه گواه گنجانده شدند.ابزار جمع آوری داده ها،مقیاس قلدری ایلی نویز Illinois Bullying Scale (IBS)، اسپلاگ و هولت(۲۰۰۱)و مقیاس احساس کفایت و رضایت از نقش والدینی The parenting sense of competence scale ( PSOC) گیباد ـوالتسون و وندرسمن(۱۹۷۸)بودند.هر دو گروه آزمون طی۱۳جلسه تحت آموزش با برنامه والدگری حمایتی و هدایت رفتار قرار گرفتند.
نتایج: بین اثربخشی برنامه والدگری حمایتی و هدایت رفتار بر شایستگی مادران با کودک قلدر در گروه های مداخله و گواه تفاوت معنی داری وجود داشت. (P<۰/۰۰۱).همچنین ، یافته ها نشان داد که برنامه هدایت رفتار(۴۷,۳۵±۸.۱۰, P<۰/۰۰۱) از برنامه والدگری حمایتی (۳۹,۶۰±۹.۱۵, P<۰/۰۰۱) موثرتر بود.
نتیجه گیری: هر دو برنامه والدگری حمایتی و مربیگری رفتار بر افزایش شایستگی والدینی مادران با کودک پسر قلدر موثر بودند. به نظر می رسد که، آموزش مادران با فرزند دارای رفتارهای قلدری می تواند از استرسهای والدگری مادران کاسته و به بهبود رابطه مادر- فرزندی کمک کند.

محمود رضا مستقیمی، منصوره شهریاری احمدی، مجتبی امیری مجد،
دوره ۸، شماره ۴ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: مشکلات سلوک زمینه ساز بزهکاری در نوجوانان است که می­تواند تحت تاثیر والدگری و سطح رشد قضاوت اخلاقی آن­ها باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش والدگری مستبدانه بر مشکلات سلوک با میانجی­گری رشد قضاوت اخلاقی در نوجوانان پسر مقیم کانون اصلاح و تربیت انجام شد.
روش­: پژوهش حاضر تحلیلی-مقطعی از نوع تحلیل مسیر است. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تما‌می ‌نوجوانان پسر کانون‌های اصلاح و تربیت استان­های کرمان، یزد و هرمزگان و یکی از والدین آن­ها با دامنه سنی ۱۶ تا ۱۲ سال بودند، که تقریبا ۲۲۰ نوجوان را شامل می­شود که همه به روش تمام شماری در مطالعه مشارکت داشتند؛ اما ۱۸۰ پرسشنامه تکمیل و وارد تحلیل شد. جمع­آوری داده­­ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیت­شناختی، پرسشنامه توانایی‌ها و مشکلات (Strengths and Difficulties Questionnaire; SDQ)، پرسشنامه سبک­های فرزندپروری بامریند (Baumrind Parenting Styles Questionnaire; BPSQ) و پرسشنامه رشد اخلاقی (Moral Development Questionnaire; MDQ) انجام شد.
نتایج: اثرات مستقیم والدگری مستبدانه بر رشد قضاوت اخلاقی (۰۰۱/=p، ۰/۴۲۶-=βوالدگری مستبدانه بر مشکلات سلوک (۰۰۱/=p، ۰/۳۲۲=β)، رشد قضاوت اخلاقی بر مشکلات سلوک (۰۰۱/=p، ۰/۴۳۲-=β) معنادار است. همچنین اثر غیرمستقیم والدگری مستبدانه با میانجی­گری رشد قضاوت اخلاقی بر مشکلات سلوک (۰۰۱/=p، ۰/۲۷۰=β) نیز معنادار است و نقش میانجی جزئی دارد.
نتیجه­ گیری: والدگری مستبدانه یک عامل منفی بر رشد اخلاقی نوجوانان است که می­تواند بر میزان مشکلات سلوک تاثیر بگذارد. پیشنهاد می­شود که جهت بهبود مشکلات سلوک نوجوانان بزهکار، آموزش­های فرزندپروری به والدین نوجوانان آن­ها ارائه شود و برنامه­های درمانی جهت بهبود رشد قضاوت اخلاقی برای نوجوانان بزهکار در مراکز بازتوانی ارائه شود.

طاهره افتخاری، اسحق رحیمیان بوگر، شهناز نوحی، راهب قربانی،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۴۰۲ )
چکیده

مقدمه:  مادران کودکان چاق و یا دارای اضافه وزن ممکن است سطوح بالاتری از استرس، اضطراب و افسردگی را در مقایسه با مادران کودکانی که چاق نیستند و یا اضافه وزن ندارند تجربه کنند. با اصلاح سبک زندگی مادران می­توان به بهبود سلامت روانشناختی مادران کمک کرد. بنابراین هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش سبک زندگی سلامت محور بر تنیدگی والدگری و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در مادران کودکان چاق و دارای اضافه وزن بود.
روش­: روش پژوهش نیمه ­آزمایشی با طرح پیش­ آزمون و پس­ آزمون با دو گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای فرزند چاق و دارای اضافه وزن پسر مقطع دبستان­ شهر تهران در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ بودند که تحت هیچ مداخله­ کاهش وزنی قرار نداشته­ اند. روش نمونه ­گیری به صورت در دسترس بود. حجم نمونه از طریق نرم افزار G*power به گونه ای تعیین شد که مطالعه توان لازم برای تشخیص اختلاف حداقل ۱ واحد از میزان کیفیت زندگی و تنیدگی والدگری را بین گروه آزمایش و گواه و مقایسه را داشته باشد. با فرض احتمال خطای نوع اول ۵ درصد و احتمال خطای نوع دوم ۲۰ درصد و نیز با فرض انحراف معیار ۹/۰ تعداد حجم نمونه برابر حدودا  ۱۵ نفر برای هر گروه بدست آمد. سپس پرسشنامه ­های کوتاه شاخص تنیدگی والدگری (۳۶ سؤالی) و پرسشنامه دو نسخه­ای کیفیت زندگی مرتبط با سلامت مادر و کودک (۱۰ سئوالی) بین هر دو گروه توزیع شد. پس از آن برنامه آموزش سبک زندگی سلامت محور  به صورت ۱۰ جلسه ۹۰ دقیقه ­ای و هفته ­ای یک بار بر روی گروه آزمایش اجرا شد. سپس پرسشنامه­ های ذکر شده در بالا مجددا بلافاصله توسط هر دو گروه تکمیل شد.
نتایج: نتایج تحلیل کوواریانس برای هر یک از زیرمقیاس­های کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و تنیدگی والدگری نشان می‌دهد که در همه مؤلفه‌ها (به غیر از تعامل ناکارآمد) بین دو گروه آزمایش و گواه در پس­آزمون، پس از حذف اثر پیش­آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (۰/۰۱>P).
نتیجه ­گیری: بنابراین می­توان گفت آموزش سبک زندگی سلامت محور به مادران کودکان چاق و دارای اضافه وزن می­تواند باعث بهبود عملکرد مادران در ارتباط با فرزندانشان و همچنین کاهش تنیدگی آن­ها باشد


صفحه 1 از 1     

نشریه پرستاری کودکان و نوزادان Journal of Pediatric Nursing
Persian site map - English site map - Created in 0.07 seconds with 38 queries by YEKTAWEB 4714